آرسنآرسن، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

پسر نازمون آرسن

بدون عنوان

   می خوام یه پیشرفت جدید رو ثبتش کنم .من دیگه میتونم بشینم. نمی خوایین تبریک بگین     خوب بهتره اول عکسامو انتخاب کنم     اینطوری نمی شه باید یکم فکر کنم       اینجاش یکم ایراد داره  پاکش کنم بهتره       ای وای چرا همچین شد همه برنامه هاش بهم ریخت       الفرار ...
14 دی 1391

همایش شیر خوارگان حسینی

  همایش شیر خوارگان حسینی3/9/91   آرسن ناز پسرم       پسر نازم  من و بابایی تصمیم داشتیم بعد اینکه به دنیا اومدی ببریمت همایش شیرخوارگان حسینی شکر خدا این تصمیم هم عملی شد .اولش بی تابی می کردی ولی  خیلی زود بغل مامانی آروم گرفتی درک مظلومیت و معصومیت طفل شش ماهه با تمام درد و رنجی که کشیده واقعا سخته. تو این روز عزیز از خدای خوبم یه چیز خواستم و اون سلامتی برای همه من جمله شما و بابایی بود .     ...
5 آذر 1391

خدا همیشه حامی تو باشه

پسرم ،گرمی بخش زندگیم همه چیز با وجود تو معنا و مفهوم دیگه ای داره . کم کم داره 6 ماهت تموم می شه.وقتی وارد ماه جدید می شی صدا ها و حرکات جدید ازت می بینیم . غان غون کردنات عوض می شه حرکات دستات دست و پاهات شکل دیگه ای به خودشون می گیرن . از وقتی 5 ماهو رد کردی می تونی از حالت خوابیده به پهلو غلت بزنی و رو شکم بخوابی هی دست و پا می زنی که خودتو جلو بکشی .   بیشتر با انگشتات بازی می کنی . انگشتای دستتو وارسی می کنی   ساعت خوابت کم شده و شکم دردت زیاد . اینم به خاطر فرنی هست که تازگیا شروع به خوردنش کردی     ...
5 آذر 1391

عکسای یک ماهگی آرسن

            آرسن تو خواب ناز     آخ باز پستونکم افتاد             یکی از عادتای من اینکه موقع خواب دستامو  بالا نگه دارم                     شما چی فکر می کنین :من خوابم یا بیدار؟           ...
28 آبان 1391

بدون عنوان

اینطوری ژست بگیرم خوبه   من دیگه بزرگ شدم می خوام رو پای خودم وایسم       عمو داری عصبانیم می کنیا دستمو ول کنم من دیگه بزرگ شدم   آی آی افتادم شطرنجیش کنین یکی منو بگیره .        ...
28 آبان 1391

بلاخره تونستم دست به قلم بشم

خیلی دوست داشتم وب ناز پسرمو آپ کنم ولی مشغله های روزمره مانع از این کار می شد . بعد واکسن٤  ماهگی درست یه روز بعد واکسنت راهی سفری کوتاه شدیم رفتیم خونه عمو احمد و چند روزی رو اونجا بودیم سفر ما بیشتر حال و هوای زیارتی داشت قم و جمکران و ....آرسنم انگار قسمتت این بوده که تو 4 ماهگی سفر زیارتی و بری و دست به ضریح بکشی . واقعا خوب بود . روز اول به خاطر درد واکسنت کلی بی تابی کردی طوری که طاقت نیاوردیم و بردیمت دکتر اما از روز بعد کمی آروم تر شدی . حال و هوای اونجا هنوزم گرم بود  گرمی هوا محیط نا آشنا و درد واکسنت و....همه همه دست به دست هم دادن و باعث ناآرامیت شدن . وقعا درسته که میگن سفر آدمو پخته می کنه من تو این هر چن...
27 آبان 1391